وب نوشته‏های بهرام جلالی‏پور

Friday, February 17, 2006

وقتی برگردیم، اگر خانه ای باشد، هیچ خاطره ای در آن نیست

دیشب داشتیم آخرین فیلم خانه مان را می دیدیم. فروردین هشتاد و دو چند روز قبل از بستن وسایل خانه و فروختن بخشی از آنها. داشتیم فکر می کردیم که وقتی برگردیم، اگر خانه ای باشد، هیچ خاطره ای از گذشته در آن نیست؛ از چیزهایی که کمک می کردند روزهایی را که پشت سر گذاشته ایم فراموش نکنیم. فیلم را که نگاه می کردم، می دیدم که چقدر کم حافظه و فراموش کارم و چه خوب که قبل از تولد آریان این دوربین فیلمبرداری را خریدیم و چه خوب که گاهی به بهانه به تصویر کشیدن بزرگ شدن او دوربین مان به گوشه و کنار خانه سرک کشیده است.

حالا ما که مجبور بودیم. داشتیم برای چهار پنج سال از کشور خارج می شدیم و نمی توانستیم تمام وسایل را انبار کنیم. اما این حقیقت دارد که ما مردم هر چند وقت یک بار تمام عکس های یادگاری چند سال قبل تر را پاره می کنیم و می ریزیم دور. چرا از گذشته وحشت داریم وبا اون عناد می ورزیم؟ چرا معتقدیم همه چیز باید از ما و از امروز شروع شود؟ چرا؟

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home