وب نوشته‏های بهرام جلالی‏پور

Friday, February 10, 2006

تالیف یا ترجمه، مسئله این است؟

خیلی به خودم فشار آوردم تا سکوت کنم و این تامل از روی ملاحظه کاری نبود چرا که قبلا کتاب دسته دیگری از اساتید گروه زبان فرانسه دانشگاه تهران، یعنی فرهنگ جامع تحلیلی تئاتر را مفصل نقد کرده بودم. اما نمی خواستم غلبه خشم باعث شود که نسنجیده چیزی بنویسم که به جای نقد بوی دشنام و ناسزا از آن بلند شود. اما نشد.

همه چیز از آنجا شروع شد که داشتم دنبال معنای دو سه اصطلاح تئاتری کتاب فرهنگ نقد ادبی (Dictionnaire de critique littéraire) نوشته ژوئل گارد تامن و ماری کلود هوبر(Joël Gardes Tamine / Marie-Claude Hubert) را نگاه می کردم که یکباره متوجه تشابه آن با مطالب همان مدخل ها در کتاب فرهنگ توصیفی نقد ادبی تالیف خانم ها ژاله کهنمویی پور، نسرین دخت خطاط و آقای علی افخمی شدم. قبلا مدخل های تئاتری این کتاب اخیر را مطالعه کرده بودم و صرف نظر از برخی کوتاهی ها (مثلا از خودم می پرسیدم که مگر کتاب برای مخاطب آشنا به زبان فرانسه نگاشته شده است که اکثر مثال های آن به زبان فرانسه درج شده است؟) به نظرم جالب توجه آمده بود. البته در نظر داشتم که سر فرصت مطلبی درباره کتاب بنویسم اما از آنجا که چاپ نقد کتاب فرهنگ جامع تحلیلی تئاتر همچنان در پرده ابهام بود، چندان عجله ای در نوشتن نقد تازه نداشتم. ضمن اینکه کتاب فرهنگ توصیفی نقد ادبی بیشتر شامل مدخل هایی بود که در حوزه ادبیات می گنجید و لاجرم اظهار نظر من در مورد آنها غیر کارشناسانه، یا به تعبیر سیاستمداران غیر مسئولانه می نمود. غافل از اینکه امروز به تنها چیزی که فکر نمی شود مسئولیت است.

بعد از مقایسه سطر به سطر تعداد زیادی از مدخل های ابتدای دو کتاب، تا پایان حرف B از خیر مقایسه بقیه کتاب گذشتم و به جای آن تعدادی از بقیه مدخل ها را به صورت تصادفی مقایسه کردم. بنابر این، آنچه می نویسم مربوط به همین سطح مقایسه است. امیدوارم این مقایسه تصادفی در مورد تمام کتاب قابل تعمیم باشد و چنانکه غیر از این بود و اعتراضی وجود داشت، طبعا می توان تمام دو کتاب را سطر به سطر مقایسه کرد.

نتیجه مقایسه دو کتاب به طور خلاصه چنین است: مدخل های کتاب فرهنگ توصیفی نقد ادبی عینا همان مدخل های کتاب فرهنگ نقد ادبی (بلکه گاهی تعدادی از مدخل ها هم حذف شده) است با این تفاوت که در ابتدای هر مدخل یک سطر یا عبارت به عنوان ریشه لاتین کلمه از فرهنگ ریشه شناسی به محتوای مدخل اضافه شده است و در برخی از مدخل ها نیز یک تا چند پاراگراف تشریحی همراه با مثال به عنوان ارائه نمونه در ادبیات فارسی ذکر شده است. غیر از این ار فهرست بلند بالای منابع و ماخذی که در پایان کتاب فارسی درج شده است اثری در نگارش متن مدخل ها نیست. خوب است نویسندگان محترم، حداقل در مورد نحوه استفاده از این منابع توضیح بیشتری از آن چیزی که زیرکانه در مقدمه کتاب نوشته اند، ذکر می کردند تا اینطور تصور نشود که منابعی که در ذیل هر مدخل ذکر شده است، منابع مورد استفاده آنها در تالیف مدخل بوده است. چیزی که عینا در کتاب اصلی وجود دارد.

این نوشته در پی نقد کتاب نیست چرا که همانطور که قبلا ذکر کردم راندن قلم خشمگین بر کاغذ نقد را از بایستگی های شایسته آن محروم می کند. لذا نقد کتاب را به فرصتی دیگر وا می گذارم و تنها به ذکر یک گلایه اکتفا می کنم:

کاری به این ندارم که تحت عنوان پروژه پژوهشی چه بودجه هایی در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی هزینه می شود. از این هم ناراحت نیستم که حقوق مادی یا معنوی مولفان فرهنگ نقد ادبی رعایت نشده است. عصبانیت ام از این بابت است که چطور برخی به خود اجازه می دهند همه مردم را ابله فرض کنند؟ یعنی این قدر هر کی به هر کی است؟

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home