وب نوشته‏های بهرام جلالی‏پور

Friday, September 30, 2005

در فضیلت سکوت

پس از مدتی سکوت نه چندان موجه, دیروز دفعتا دریافتم که بی حوصله گی ام نسبت به نوشتن در این دیار غریب مجازی ناشی از بی حوصله گی نسبت به خواندن است: بی شک, این بی اشتهایی از آن نیست که چون فاوست تمامی خواندنی ها را خوانده و به کنه هر دانش دست یافته باشم. یقینا نه. همچنین, ناشی از آن نیست که چیز دندان گیری در تمام این دنیا یافت نمی شود. که این ادعا نیز ادعایی از سر حماقت خواهد بود. پس چی؟ این بی میلی ناشی از چیست؟ آیا از ماهیت رسانه ای نشات گرفته است که هنوز نتوانسته مثل کتاب, مثل متن مکتوب, به مغازله با سرانگشتانم بپردازد و نوازش اندام جوهرینش آنان را از گرمای مکاشفه ای غریب سرشار و کیفور سازند؟ شاید چنین باشد. اما نوشتن چی؟
پیش تر خواندن به کارم می آمد و هنوز هم گاهی. آنوقت که حوصله ای بود می خواندم و می آموختم و حظ می بردم. اما نوشتن چی؟
روزگاری که خواندن تنها گوش دادن به صدای دیگری بود و نوشتن فراخواندن دیگری به گوش فرادادن؛ می نوشتم, زیرا ترکیب آن دو را می پسندیم که مونولوگ نبود و دیالوگ بود و به تعبیر این روزگار عین دموکراسی
اما امروز, در این دیار, خواندن بسیاری از آثاری که شرافت انسانی خواننده را ارج می نهند و حضور او را انکار نمی کنند, به من این اجازه را می دهد که با کاهلی خود نسبت به نوشتن با مسامحه بیشتری برخورد کنم
برای برخی خواندن معنای هستی دکارتی است برای بعضی نوشتن؛ برای من, زمانی ترکیب هردو این چنین بود. برخی با خواندن می اندیشند و برخی با نوشتن. زمانی من با ترکیبی از هردو می اندیشیدم. و امروز, در این دیار, خواندن را خوشتر دارم و این است اگربا خداوندگار گلستان هم داستان می شوم که گاهی فضیلت سکوت را پاس بدارم

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home