وب نوشته‏های بهرام جلالی‏پور

Sunday, November 27, 2005

ما هیچ، ما نگاه

دیشب نسخه دی وی دی فیلم شاهدان (Les témoins) را دیدم با عنوان اصلی تجمع The Gathering ساخته بریان گیلبرت (Brian Gilbert) و محصول سال 2002 بریتانیا که ژوئیه همین امسال در سینماهای فرانسه اکران شده بود و چقدر افسوس خوردم که اکران عمومی آن را از دست داده بودم.

تقریبا تمام طول شب تا صبح فکرم درگیر این فیلم و شخصیت های چهره سنگی اش بود که محکوم شده بودند برای ابد شاهد وقوع جنایات باشند زیرا دو هزار سال قبل به تماشای واقعه مصلوب کردن مسیح رفته بودند.

دختر جوانی به نام "کاسی" در تصادف با اتومبیل "ماریون" حافظه اش را از دست می دهد و برای بازیابی حافظه و بهبودی مدتی را در خانه "ماریون" اقامت می کند. تقریبا مقارن با همین حادثه, کلیسایی متعلق به قرن اول میلاد پیدایش مسیحیت در همان حوالی کشف شده است که همسر ماریون از طرف مقامات کلیسا مشغول تحقیق درباره آن است. نقش برجسته دیواری غریبی در این کلیسا وجود دارد که در آن تعدادی زن و مرد با چهره های غریب در برابر مجسمه ای از صحنه مصلوب کردن مسیح, نظاره گر این رویداد اند.

"کاسی" شب ها صدای غریب زوزه سگی را می شنوند و گاهی در بدن و چهره برخی از اهالی دهکده لکه های خون می بیند. او عاقبت این دغدغه را با مرد جوانی در می گذارد و به اتفاق وی درگیر کشف معما می شود. به زودی, کاسی در خانه "فرد", یکی از اهالی تصاویری از کسانی می یابد که گاه و بی گاه چهره های خون آلودشان را می دیده است. همانجا پوشه ای هم می بیند از مدارکی مربوط به بد رفتاری در قلعه ای که سابقا یتیم خانه بوده است. در صفحه پایانی پوشه تصویری از "مایکل", کودک خردسال میزبانان "کاسی", وجود دارد که مبتلا به آسم, و تقریبا دچار همان کابوس های "کاسی" است. "کاسی" حدس می زند که "فرد" در کودکی در همان یتیم خانه ساکن بوده است و حالا قصد دارد از کسانی که با وی بدرفتاری می کرده اند انتقام بگیرد.

یکی از محققان کلیسا بین چهرهای منقوش در نقش برجسته کلیسای باستانی و تصاویر برخی کسانی که در تعدادی صحنه های جنایت و کشتار دیده می شوند مشابهت پیدا می کند اما قبل از اینکه بتواند کلیسا را متقاعد کند در تصادف جاده ای کشته می شود.

"کاسی" تصاویر مربوط به چهره آدم های این نقش برجسته را در بین مدارک پدر "مایکل" می بیند و در می یابد که همان کسانی اند که گاه و بی گاه در میان اهالی دهکده می دیده است. چهره مرد جوان مورد علاقه "کاسی" هم در میان آنهاست. "کاسی" که دریافته حادثه ای شوم در شرف تکوین است تلاش می کند جان "مایکل" را نجات دهد. در همین موقع "فرد" کشتار اهالی را شروع کرده است. مرد جوان حقیقت را به "کاسی" می گوید: دو هزار سال است که آنها محکوم شده اند شاهد جنایات باشند و "کاسی" هم یکی از آنها بوده که بر اثر تصادف حافظه اش را از دست داده است.

اما "کاسی" این بار نمی خواهد همچون گذشته فقط شاهد جنایت باشد و می کوشد جان "مایکل" را از تعرض "فرد" نجات دهد اما تیر می خورد و بر زمین می افتد و از آنجا که دیگر کاری از دستش ساخته نیست آرام اشک می ریزد. پدر مایکل از راه می رسد و با کشتن "فرد" پسرش را از مرگ نجات می دهد. "شاهدان", که پیشتر برای تماشای جنایت در محل جمع شده بودند, در حالی که کاسی هم بینشان است و برخلاف نگاه بی تفاوت و چهره های سنگی آنها از شرم چشم بر زمین دوخته است, محو می شوند.

نیمه شب کاسی برای آخرین خداحافظی به دیدن پسر بچه می رود و خبر می دهد که نجات یافته است. چهره کاسی از روی نقش برجسته پاک می شود. انگار هیچگاه در آن نبوده است...

قصد تحلیل یا نقد فیلم را ندارم بلکه می خواهم تنها دو نکته انسانی و زیبایی شناسی را متذکر شوم:

از بعد انسانی, فیلم از آن رو برایم تکان دهنده بود که مرا به فکر انداخت تا از خودم بپرسم تماشای تصاویر مربوط به کشتار آدم ها؛ مثل همین دست تصاویر و ویدئوهایی که این روزها از جنایت های بنیادگرایان عراقی در اینترنت منتشر می شود, یا مثلا تماشای صحنه اعدام یا سنگسار چه تاثیری در من بر می انگیزد؟ پیشتر عادت داشتم آن را ناشی از احساس کنجکاوی و شگفتی عمیق فرض کنم اما الان دارم فکر می کنم نکند ناشی از نوعی احساس همدلی لذت جویانه با جلادان باشد. وگرنه مگر می شود نظاره کرد و دم فرو بست؟

و اما از بعد زیبایی شناسی نیز, آنچه بیش از هر چیز فیلم را برایم جذاب می کند نوع اقتباس هنرمندانه آن از ظرفیت های دراماتیک باورهای دینی و مذهبی است در پرداختن به موضوعی جدید و امروزی. چقدر در کشورمان برای ساخت فیلم های مذهبی انرژی و سرمایه هزینه می کنیم؟ این فیلم ها چقدر موفق و تاثیر گذار است و چقدر در راستای بهره گیری از ابزارها و توانایی های زبان سینماست؟ یادم است چند سال پیش همایش های سینمای دینی برگزار می شد. این همایش ها چقدر موفق بود؟ من به شخصه یک فیلم بیشتر از این دست در سینمای ایران به یاد ندارم و آن همان فیلم متوسطی بود که از روی فیلمنامه استثنایی و استادانه "روز واقعه" ساخته شد. نمونه دیگری سراغ دارید؟

Labels:

0 Comments:

Post a Comment

<< Home