وب نوشته‏های بهرام جلالی‏پور

Friday, March 02, 2007

نگاهی به یکی از کهن الگوهای داستانی فیلم‏های بلند انیمیشن

اگرچه وجوه «خرق عادت» و تغییر زمینه‏های فرهنگی و اجتماعی باعث فاصله‏گیری تدریجی انسان واقع‏گرا از قصه‏های عامیانه کهن شده است؛ اما این قصه‏ها را بایستی بنیان اولیه انواع روایت داستانی دانست. به‏طوری‏که هنوز برخی از مهمترین عناصر ساختاری آنها در داستان‏های جدید تکرار می‏شود. انیمیشن یکی از عرصه‏هایی است که در آن از ساختار قصه‏های کهن به وفوراستفاده میشود. مخاطبان اصلی فیلم‏های انیمیشن کودکان و نوجوانان‏اند. به علاوه، این رسانه تاکید اصلی خود را بر استفاده از فانتزی می‏گذارد. این دو جنبه انیمیشن را به یکی از وفادارترین رسانه‏ها نسبت به درونمایه و ساختار قصه‏های کهن تبدیل ساخته است.

در این نوشتار تلاش خواهیم کرد نشان دهیم بخش قابل توجهی از فیلم‏های بلند داستانی انیمیشن از الگوی قصه‏های کهن پیروی می‏کنند. اگرچه بررسی ساختار برخی از مشهورترین فیلم‏های بلند داستانی انیمیشن نشان می‏دهد که در این عرصه نیز استفاده از این الگوی عمومی در گذر ایام تغییرات و تحولات چشمگیری داشته است.

آشنایی با ساختار قصه‏های کهن و روش بررسی ساختاری آن می‏تواند از دو جنبه مفید باشد: نخست از آن جهت که ابزاری مفید برای تجزیه و تحلیل داستان در اختیار فیلمنامه‏نویسان و فیلمسازان انیمیشن می‏گذارد. ثانیا از آن رو که نشان می‏دهد چگونه می‏توان با رعایت روابط دقیق علت و معلولی رویدادها فیلم‏نامه‏های خلاقانه‏ی جدیدی متناسب با مضامین نو نوشت.

به این منظور، ابتدا به تشریح الگوی کلی این قصه‏ها بر اساس روش ولادیمیر پراپ، پژوهشگر شکل‏گرای روس، می‏پردازیم و آنگاه با تحلیل ساختاری چند فیلم بلند انیمیشن می‏کوشیم میزان مطابقت یا مغایرت ساختار آنها را با الگوی مورد نظر نشان دهیم. در پایان نیز به دسته‏بندی برخی از اصلی‏ترین تمایزات فیلمنامه فیلم انیمیشن از قصه‏های کهن می‏پردازیم. با این حال، تاکید خواهیم کرد که قصد تعمیم دادن بحث فوق را به تمام انواع فیلم انیمیشن نداریم. زیرا آشنایی با این روش، خصوصا از آن جهت می‏تواند برای فیلم‏سازان انیمیشن جالب توجه و مفید باشد که ابزاری عملی برای خلق طرح های جدید داستانی فراهم می‏آورد و به فیلمنامه‏نویسان کمک می‏کند داستان فیلم‏هایشان را بر چارچوب طرح‏هایی قوی‏تر بنا نهند. اگرچه این موضوع را دور از واقعیت نمی‏دانیم؛ اما در عین حال، معتقدیم برای صدور هر حکم فراگیر بایستی قبلا بررسی‏های عمیق و دامنه داری انجام داد.

قصه‏هایی مثل: سفید برفی و هفت کوتوله، سیندرلا، بند انگشتی، هانسل و گرتل، زیبای خفته، شنل‏قرمزی و...چ

مطالعه برخی از انواع فیلم انیمیشن کوتاه نشان می‏دهد که این دسته از فیلم‏ها نیز کم و بیش از برخی از اجزاء یا درونمایه‏های الگوهای کهن پیروی می‏کنند. با این حال، به خاطر رعایت مصالح تحقیق از تعمیم دادن حکم فوق در این دسته - و همچنین در مورد دسته‏ای از فیلم‏های کوتاه و بلند غیر داستانی خودداری می‏کنیم.

.

اصل مقاله در شماره جدید کتاب سیمیا (شماره 2 و 3 ) منتشر شده است. اما نمی دانم اجازه نشر الکتریکی آن را دارم یا نه. بنابر این، اگر احیانا خدای نکرده کسی علاقه مند باشد می تواند به این کتاب، از انتشارات دانشگاه هنر، مراجعه کند.

Labels:

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام داداش
مگر اینکه من کودن اینجا کمی سوات موات یاد بیگیرم، به جون داداش کلی حال میکنیم با مقولاتت

1:08 PM  

Post a Comment

<< Home