وب نوشته‏های بهرام جلالی‏پور

Tuesday, February 20, 2007

شوخی

.

– خیلی بی‏مزه بود.
مرد دست‏های لطیف دختر را گرفت و با شیطنت گفت:
– تو خوشمزه‏اش رو تعریف کن!
زن دست‏هایش را خلاص کرد و دلبرانه گفت:
– من بی‏ادب نیستم. شعور دارم.
مرد خندید:
– بی‏مزه بود یا بی‏ادبانه؟
– جفت‏اش!
– یکی دیگه بگم؟
– نه خیر!
– خوب تو بگو!
– میشه اون دهن گنده‏ات رو ببندی و یه دقیقه گوش بدی؟
– خیلی خوب، بگو!
– بالاخره کار رو تموم کردم.
– هان؟
– خلاصش کردم.
– یعین چی؟
– کشتمش.
– شوخی می‏کنی.
– نه!
مرد با ترس به زن نگاه کرد:
– یعنی چی؟
– چقدر خنگ شدی! یعنی اینکه کلکش رو کندم. یه جوری که هیچ کس بو هم نمی‏تونه ببره. حالا می‏تونیم همیشه با هم باشیم. بدون ترس از لو رفتن.
– شوخی می‏کنی.
– نه.
– شوخی می‏کنی.
زن تو صورت مرد زل زد و خندید.

Labels:

2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام آقاي جلالي‌پور
شوخي زيبايي بود. شروع موقعيت از جايي كه مرد جوكي بي‌مزه براي زن تعريف كرده، بسيار هوشمندانه است چون بعد از آن زن حفيقت تلخي را به مرد مي‌گويد كه در نظر او فقط شوخي مي‌تواند باشد.

12:50 AM  
Anonymous Anonymous said...

انگار فضا سازی بیشتری مبخواهد بهرام جان، بگو اصلاً به تو چه!!!

12:05 PM  

Post a Comment

<< Home