وب نوشته‏های بهرام جلالی‏پور

Wednesday, April 26, 2006

هشتاد ساله ها بخوانند

چند روز پیش دیدن جدیدترین اجرای نهمین نمایشنامه میشل ویناور طاق باز (A la renverse) نوشته سال 1979 آن هم به کارگردانی خود ویناور که حالا در آستانه هشتاد سالگی همچنان سرحال و سرزنده است، این فرصت طلایی را برایم فراهم کرد که فاصله های اجرایی ویناور دراماتورژ را از ویناور کارگردان از نزدیک بررسی کنم. همیشه موقع خواندن نمایشنامه های ویناور، خصوصا نمایشنامه های حجیم تر و پر پرسوناژتری مثل «از روی عرشه» این سوال برایم پیش می آمد که این شیوه نگارش چه تنگناهایی را برای کارگردان به وجود می آورد؟

*

طاق باز درباره تحولات مدیریتی و تجاری یک شرکت تولید کرم های ضد آفتاب است. پخش مصاحبه های زنده تلویزیونی با پرنسس بندیکت که به خاطر ابتلاء به سرطان پوست ناشی از تماس مداوم با نور خورشید در آستانه مرگ قرار دارد، باعث کم شدن رقبت مردم به گرفتن حمام آفتاب و در نتیجه کاهش فروش شرکت «برونزکس» شده و مدیران شرکت، عاجز از غلبه بربحران یکی پس از دیگری برکنار می شوند. عاقبت، مدیران امریکایی شرکت مادربرونزکس را به بهاء نمادین یک یورو به کارکنان آن که از مدت ها قبل به نشانه اعتصاب دست از کار کشیده اند، واگذار می کنند. کمیته اعتصاب تصمیم می گیرد با اتخاذ سیاست تساوی حقوق و بازگشتن به تولید پماد «دکتر سانس»، پمادی که در سال های آغازین تاسیس شرکت محبوبیتی برای آن فراهم آورده بود، امکان ادامه حیات شرکت را فراهم آورد...

**

نمی توانم بگویم که تئاتر ویناور از نظر مضمون داستانی، حداقل آن طور که در دوره های مختلف مجذوب سوفوکلس، چخوف، برشت، بکت، یونسکو و البته ایبسن، می شدم، مجذوب ام می کند. اما چیزی که در این آثار برایم جالب و جذاب است، دخالت هوشمندانه آنها در اجراست. دخالتی که نه در عناصر فرعی تر درام مثل شرح صحنه بلکه در کنش زبانی نمایشنامه ها نهفته است که با دکوپاژی خلاقانه قطعات رویدادهای متعدد را به طور هم زمان در هم می تند، طوری که جدا کردن آنها کاری بسیار دشوار می شود. این کار ضرب آهنگ خاصی به متن می دهد که گاه کارگردان چاره ای جز اطاعت از آن ندارد (گو اینکه خود ویناور نیز در اجرای طاق باز در چنبره همین امر گرفتار آمده است و پرسوناژها به خاطر جلوگیری از افت ضرب آهنگ صحنه چاره ای جز این ندارند که با سرعتی بیش از سرعت معمول حرف بزنند، راه بروند و عمل کنند).

دیگر آنکه تئاتر ویناور تلاش آشکاری است برای پر کردن شکافی که در این سال ها بین تئاتر دراماتیک و تئاتر بریده از قید درام صورت گرفته است؛ زیرا ویناور هیچگاه درام را به صور کامل کنار نمی گذارد، حتی در آثاری مثل «درخواست شغل» که اوج پاره پاره نویسی اوست، سیطره و اقتدار داستان به طور آشکار دیده می شود.

***

خلاف تصور من اجرای این نمایشنامه پر پرسوناژ و پر از تغییرات مکانی و زمانی در پلاتویی ساده با یک میز چهارگوش مثل همین میزهای نهارخوری و سه نیمکت که به صورت مورب در سه گوشه صحنه قرار گرفته بودند، اجرا شد. نه از تغییر نور خبری بود، نه موسیقی، نه پخش اسلاید و فیلم و نه حتی صدای راوی که نمایشنامه با آن شروع و خاتمه می یابد. به جای صدای راوی یکی از پرسوناژها دور صحنه می چرخید و خطاب به تماشاگران که در چهار سمت صحنه مربع شکل نشسته بودند گذشته و آینده شرکت را شرح می داد. فضاهای داخلی شرکت حول میز چهارگوش و صحنه های راهروهای شرکت و فرودگاه و ... بین نیمکت ها بازآفرینی می شد. روی نیمکت ها هم صحنه های دو نفره مصاحبه پرنسس و خبرنگار تلویزیون، دفتر رئیس شرکت مادر در امریکا و کارگاه مونتاژ شکل می گرفت که همه صحنه های دو نفره هستند. با این توجه که هیچگاه پرسوناژهای این صحنه های دو نفره روبه روی هم یا کنار هم قرار نمی گرفتند: یا زاویه مورب با هم داشتند (پرنسس بندیکت و خبرنگار)، یا ضربدری پشت به پشت (دو کارگر زن در کارگاه مونتاژ) و یا کاملا پشت به پشت در دو سمت نیمکت (رئیس و معاون شرکت مادر در امریکا) انگار که در این جهان ارتباط مستقیم و چهره به چهره ممکن نیست.

از طرفی، سه بار در طول مدت یک ساعت و نیمه اجرای نمایش جایگاه زوج پرسوناژها به طور چرخشی روی این نیمکت ها عوض شد که به نظرم نوعی تغییر پرده آمد.

در مجموع، می توانم بگویم که ویناور با این اجرا کوشیده است به نوعی توانایی کنش زبانی را در به عهده گرفتن نقش سایر عوامل و نشانه های دراماتیک بیازماید و نقشی فعال تر در بازسازی و پی گیری صحنه ها به ذهنیت تماشاگر بدهد. در حالی که اجرای واقع گرایانه نمایشنامه می توانست محصولی سخیف و ملال آور فراهم آورد.

****

قرار است یکشنبه همین هفته نمایشنامه متمرد (L'Objecteur)، که خود ویناور آن را سه سال پیش بعد از قریب پنجاه سال از روی دومین و آخرین رمان اش اقتباس کرده است، توسط گروه بازیگران همین نمایش بازخوانی شود.

به علاوه، فصلنامه Europe که به معرفی رویدادهای هنری اروپا اختصاص دارد، تازه ترین شماره خود را به ویناور اختصاص داده است و به درج مقالات و یادداشت های صاحب نظران در مورد تئاتر ویناور، این به قول خودش «فسیل باقی مانده از دهه پنجاه» پرداخته است.

Labels:

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Emailetoon ro lazem daram!agar salah doonestid, blk_blk2002@yahoo.com

11:52 AM  

Post a Comment

<< Home