تالیف یا ترجمه؛ مسئله این است
نقدی بر کتاب فرهنگ توصیفی نقد ادبی
تالیف: دکتر ژاله کهنمویی پور، دکتر نسرین دخت خطاط، دکتر علی افخمی
انتشارات دانشگاه تهران، 1380
تالیف: دکتر ژاله کهنمویی پور، دکتر نسرین دخت خطاط، دکتر علی افخمی
انتشارات دانشگاه تهران، 1380
تذکر یکی از دوستان باعث شد که متوجه شوم فراموش کردهام متن مربوط به نقد کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» را که ماهها قبل از آن سخن گفته بودم روی وبلاگ بگذارم. اگرچه مطلب قبلی چکیده اغلب مباحث حاضر را در برداشت اما ضمن تشکر از
یادآوری این دوست عزیز و هرچند کمی دیر، اصل مطلب را تقدیم میکنم
***
روند فزاینده و رو به گسترش دامنه رشتههای علوم انسانی تهیه و انتشار فرهنگهای مستقل تخصصی را اجتنابناپذیر ساخته است. در زمینه نقد ادبی، به ویژه، این ضرورت از آن رو صورت جدیتری پیدا میکند که این رشته همواره به عنوان بستر تجزیه و تحلیل مباحث سایر رشتهها مطرح بوده است؛ اما اغلب در تهیه فرهنگی تفصیلی دراین زمینه کوتاهی شده است.
به این ترتیب، بایستی انتشار کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» را، که بخش اعظم مباحث و مداخل آن مستقیما از کتاب Dictionnaire de critique littéraire اخذ و ترجمه شده است، به فال نیک گرفت. خصوصا، علاقهمندان هنرهای نمایشی میتوانند حجم قابل توجهی از اصطلاحات تئاتری را در آن بیابند. کتاب، برخلاف بسیاری از آثار ترجمه شده سالهای اخیر، نثری روان و ویراسته دارد. البته، قصد این نوشتار برابرسنجی ارزش ترجمه و معادلهای واژگانی کتاب نخواهد بود و در اینجا، پس از ذکر نکتهای پیرامون فرایند ترجمه اثر، به بررسی ساختار کتاب از نظر فن فرهنگنویسی بسنده خواهیم کرد:
کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» در سال 1381 به عنوان اثری تالیفی توسط انتشارات دانشگاه تهران راهی بازار کتاب شده است. براساس مقدمه کتاب؛ «این فرهنگ نخست در سال 1376 به صورت طرح پژوهشی در دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران به تصویب رسید و پس از اتمام طرح در سال 1379 مجری و همکارانش آن را با تغییراتی به صورت کتاب به انتشارات دانشگاه تهران ارسال داشتند که در آنجا نیز به دنبال تصویب انتشار کتاب، مولفان بخشهای متعدد دیگری به آن اضافه کردند. در پایان از گروه تحقیقی این طرح متشکل از دانشجویان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد و دانشجویان دوره دکتری دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی که در مراحل اولیه طرح در سالهای 1376 تا 1378 با تلاش پیگیر و تحقیقات پربار خود ما را در تدوین این فرهنگ یاری نمودند، صمیمانه تشکر میشود.» (ص 20). ملاحظه میکنیم که غیر از عنوان روی جلد کتاب، در مقدمه نیز از لفظ تالیف یا تدوین به جای ترجمه (یا حداکثر ترجمه و تالیف) یاد شده است. به این ترتیب، باعث تعجب است وقتی میبینیم «اکثر قریب به اتفاق مداخل کتاب»، همانطور که قبلا اشاره کردیم، عینا از کتابDictionnaire de critique littéraire نوشته: Joël Gardes-Tamine و Marie-Claude Hubert (یعنی همان کتابی که در بخش منابع کتاب به گونهای مهجور در کنار سایر منابع درج شده) ترجمه شده است. عبارت «اکثر غریب به اتفاق مداخل کتاب» را به قید احتیاط استفاده کردهایم زیرا مقابله واژه به واژه دو کتاب هزار صفحهای امری دشوار و وقتگیر است. به جای مقابله سطر به سطر، پس از مقابله مداخل ابتدایی کتاب از حرف A تا پایان حرف C (صفحات 21 تا 181 کتاب ترجمه شده) به مقابله تصادفی برخی مداخل (عموما مدخلهای مربوط به ادبیات نمایشی و تئاتر که زمینه علاقه نگارنده است) اکتفا کردیم و به این ترتیب میتوان با اطمینانی قریب به یقین مدعی شد که کتاب مورد ادعای مولفان محترم در حقیقت اثری ترجمه شده یا در بهترین شرایط (و به عادت کتابسازان) «ترجمه و تالیف» است. چرا که در ابتدای هر مدخل در جمله یا عبارتی کوتاه به نقل از فرهنگ ریشهشناسی به ریشه لاتین واژه اشاره شده و در برخی مداخل نیز،برحسب مورد، توضیحاتی خصوصا در مورد مظاهر یا معادلهای ادبی فارسی اضافه شده، که چنانچه در ادامه خواهیم دید، اغلب حجیم شدن غیر ضروری بدنه اصلی کتاب را در پی داشته است.
حتی اگر بعد از ترجمه فرهنگ اصلی فعالیت کارشناسانه قابل قبولی در قبال واژهسازی و واژهگزینی اصطلاحات خارجی صورت میپذیرفت، باز عملکرد تهیهکنندگان محترم کتاب تا حدودی موجه و قابل قبول مینمود. اما در شرایط فعلی مشخص نیست که «تلاش پیگیر و تحقیقات پربار» مولفان و دانشجویان محترمشان را در کجای اثر حاضر بایستی ملاحظه کرد؟
پرسش در مورد عملکرد دانشگاهها در قبال پروژههای پژوهشی و نیز مکانیزمهای تهیه و تصویب این پروژهها یا نظارت بر آنها و... در حوصله این بحث نیست و مولفان محترم کتاب نیز لابد پاسخ موجهی در قبال این عمل خود داشتهاند و دارند که قطعا شنیدنی خواهد بود. همچنین، یقینا ایشان بهتر از هرکس دیگری میدانند که ارزش علمی و معنوی یک اثر ترجمه شده، در صورتی که در آن معیارها و هنجارهای مربوط به زبان مبدا و مقصد رعایت شده و با نقادیها و نکتهسنجیهای مترجم همراه باشد، نه تنها از خود اثر کمتر نیست، بلکه گاهی حتی ارزشی افزوده دارد. همگان متفقالقولاند که «جازدن» ترجمه به جای تالیف از مصادیق سرقت ادبی محسوب شده، امری نکوهیده و مذموم است
در اینجا، همانطور که در ابتدای نوشتار اشاره کردیم، اجازه میخواهیم به منظور امتناع از اطاله کلام از بحث بیشتر در این زمینه خودداری کنیم و نیز بحثهای کارشناسی در خصوص محتوای کتاب را نیز به فرصتی دیگر وامیگذاریم و ادامه مطلب را روی ساختار کتاب از نظر فن فرهنگنویسی متمرکز کنیم. در این زمینه
به این ترتیب، بایستی انتشار کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» را، که بخش اعظم مباحث و مداخل آن مستقیما از کتاب Dictionnaire de critique littéraire اخذ و ترجمه شده است، به فال نیک گرفت. خصوصا، علاقهمندان هنرهای نمایشی میتوانند حجم قابل توجهی از اصطلاحات تئاتری را در آن بیابند. کتاب، برخلاف بسیاری از آثار ترجمه شده سالهای اخیر، نثری روان و ویراسته دارد. البته، قصد این نوشتار برابرسنجی ارزش ترجمه و معادلهای واژگانی کتاب نخواهد بود و در اینجا، پس از ذکر نکتهای پیرامون فرایند ترجمه اثر، به بررسی ساختار کتاب از نظر فن فرهنگنویسی بسنده خواهیم کرد:
کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» در سال 1381 به عنوان اثری تالیفی توسط انتشارات دانشگاه تهران راهی بازار کتاب شده است. براساس مقدمه کتاب؛ «این فرهنگ نخست در سال 1376 به صورت طرح پژوهشی در دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران به تصویب رسید و پس از اتمام طرح در سال 1379 مجری و همکارانش آن را با تغییراتی به صورت کتاب به انتشارات دانشگاه تهران ارسال داشتند که در آنجا نیز به دنبال تصویب انتشار کتاب، مولفان بخشهای متعدد دیگری به آن اضافه کردند. در پایان از گروه تحقیقی این طرح متشکل از دانشجویان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد و دانشجویان دوره دکتری دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی که در مراحل اولیه طرح در سالهای 1376 تا 1378 با تلاش پیگیر و تحقیقات پربار خود ما را در تدوین این فرهنگ یاری نمودند، صمیمانه تشکر میشود.» (ص 20). ملاحظه میکنیم که غیر از عنوان روی جلد کتاب، در مقدمه نیز از لفظ تالیف یا تدوین به جای ترجمه (یا حداکثر ترجمه و تالیف) یاد شده است. به این ترتیب، باعث تعجب است وقتی میبینیم «اکثر قریب به اتفاق مداخل کتاب»، همانطور که قبلا اشاره کردیم، عینا از کتابDictionnaire de critique littéraire نوشته: Joël Gardes-Tamine و Marie-Claude Hubert (یعنی همان کتابی که در بخش منابع کتاب به گونهای مهجور در کنار سایر منابع درج شده) ترجمه شده است. عبارت «اکثر غریب به اتفاق مداخل کتاب» را به قید احتیاط استفاده کردهایم زیرا مقابله واژه به واژه دو کتاب هزار صفحهای امری دشوار و وقتگیر است. به جای مقابله سطر به سطر، پس از مقابله مداخل ابتدایی کتاب از حرف A تا پایان حرف C (صفحات 21 تا 181 کتاب ترجمه شده) به مقابله تصادفی برخی مداخل (عموما مدخلهای مربوط به ادبیات نمایشی و تئاتر که زمینه علاقه نگارنده است) اکتفا کردیم و به این ترتیب میتوان با اطمینانی قریب به یقین مدعی شد که کتاب مورد ادعای مولفان محترم در حقیقت اثری ترجمه شده یا در بهترین شرایط (و به عادت کتابسازان) «ترجمه و تالیف» است. چرا که در ابتدای هر مدخل در جمله یا عبارتی کوتاه به نقل از فرهنگ ریشهشناسی به ریشه لاتین واژه اشاره شده و در برخی مداخل نیز،برحسب مورد، توضیحاتی خصوصا در مورد مظاهر یا معادلهای ادبی فارسی اضافه شده، که چنانچه در ادامه خواهیم دید، اغلب حجیم شدن غیر ضروری بدنه اصلی کتاب را در پی داشته است.
حتی اگر بعد از ترجمه فرهنگ اصلی فعالیت کارشناسانه قابل قبولی در قبال واژهسازی و واژهگزینی اصطلاحات خارجی صورت میپذیرفت، باز عملکرد تهیهکنندگان محترم کتاب تا حدودی موجه و قابل قبول مینمود. اما در شرایط فعلی مشخص نیست که «تلاش پیگیر و تحقیقات پربار» مولفان و دانشجویان محترمشان را در کجای اثر حاضر بایستی ملاحظه کرد؟
پرسش در مورد عملکرد دانشگاهها در قبال پروژههای پژوهشی و نیز مکانیزمهای تهیه و تصویب این پروژهها یا نظارت بر آنها و... در حوصله این بحث نیست و مولفان محترم کتاب نیز لابد پاسخ موجهی در قبال این عمل خود داشتهاند و دارند که قطعا شنیدنی خواهد بود. همچنین، یقینا ایشان بهتر از هرکس دیگری میدانند که ارزش علمی و معنوی یک اثر ترجمه شده، در صورتی که در آن معیارها و هنجارهای مربوط به زبان مبدا و مقصد رعایت شده و با نقادیها و نکتهسنجیهای مترجم همراه باشد، نه تنها از خود اثر کمتر نیست، بلکه گاهی حتی ارزشی افزوده دارد. همگان متفقالقولاند که «جازدن» ترجمه به جای تالیف از مصادیق سرقت ادبی محسوب شده، امری نکوهیده و مذموم است
در اینجا، همانطور که در ابتدای نوشتار اشاره کردیم، اجازه میخواهیم به منظور امتناع از اطاله کلام از بحث بیشتر در این زمینه خودداری کنیم و نیز بحثهای کارشناسی در خصوص محتوای کتاب را نیز به فرصتی دیگر وامیگذاریم و ادامه مطلب را روی ساختار کتاب از نظر فن فرهنگنویسی متمرکز کنیم. در این زمینه
چند نکته قابل ذکر است
یک - در هر کتاب فرهنگ معتبری تنظیم الفبایی براساس زبان اثر (در اینجا فارسی) صورت میگیرد یا دست کم نمایههای مفید و موثری برای جستوجوی واژه مورد نظر گنجانده میشود. اما این امر که از بدیهیترین اصول تدوین یک فرهنگ، خصوصا فرهنگهای دوزبانه است، در اینجا کاملا نادیده گرفته شده است. تصور بفرمائید شما در کتابی 932 صفحهای به دنبال مدخل مربوط به «کنش» یا «شخصیت نمایشی» یا «روایتشناسی» باشید و زبان فرانسه هم ندانید. تکلیف چیست؟ باید بنشینید و فهرست 16 صفحهای عناوین کتاب را خط به خط بخوانید؟
شاید مترجمین محترم کتاب استدلال کنند که آن را به عنوان کتابی دانشگاهی و صرفا برای استفاده دانشجویان و علاقهمندان زبان فرانسه تهیه کردهاند. اما حتی در این صورت نیز ایراد به قوت خود باقیست: چرا وقتی اینچنین انرژی و هزینهای صرف میشود نبایستی با بذل کمی تدبیر شرایطی را فراهم آورد که طیف بیشتری از افراد بتوانند از ثمرات آن بهرهمند شوند؟ افزودن یکی دو نمایه الفبایی فارسی عملی به مراتب ساده بوده که میتوانسته به تقویت جایگاه کتاب مذکور به عنوان فرهنگی دو زبانه کمک کند. امری که متاسفانه رخ نداده است
دو - همین مسئله در مورد مثالهای مندرج در کتاب نیز مطرح است: خواننده کتاب «فرهنگ توصیفی نقد ادبی» حق دارد از خود بپرسد که آیا کتاب فقط برای دانشجویان و آشنایان به زبان فرانسه تالیف شده است یا قرار است اثری مفید برای تمامی علاقهمندان به نقد ادبی باشد؟ در صورتی که طیف گسترده دوم مورد توجه بوده باشد، چرا با توجیه اینکه «چون ترجمه بعضی از اصطلاحات یا ابیات شعری برای بیان مطلب و توضیح مدخل ضروری نمینمود، فقط به (ترجمه) اصل متن اکتفا شده است» (ص 20) و عین فرانسه مثالها در کتاب درج شده است؟ اگر وجود مثالها برای درک مطالب ضروری نبوده چرا ذکر شده و اصلا خود نویسندگان کتاب چرا آنها را به کار بردهاند؟ اگر ضروری بوده است پس تکلیف خواننده ناآشنا با زبان فرانسه چیست؟ بررسی مثالها نشان میدهد که اتفاقا گاهی وجود مثالها کاملا ضروری است. مثلا نگاه کنید به مدخل «بازپسنگری» (صفحات 46 و 47) که خواننده ناآشنا با زبان فرانسه بدون فهمیدن مثالها عملا چیز زیادی از آن دستگیرش نمیشود
سه - حداقل انتظار از مولفان یک کتاب فرهنگ آن است که در قبال یافتن واژه معادل یا ارزیابی معادلهای موجود اصطلاحات کلیدی و تخصصی فرهنگ مسئولانه و نقادانه برخورد کنند. طبعا این مسئله امری پسندیده است که در زیرنویس کتاب یا فهرست نمایه به سایر معادلهای واژه اشاره شود اما خواننده غیر متخصص - یا حتی متخصص- انتظار دارد در برابر هر واژه معادلی واحد، یا حداقل معادل مورد تائید مولف اثر را ببیند. در حالی که در فرهنگ موجود گاهی در مقابل یک کلمه شش تا هفت واژه پیشنهاد شده است و خواننده نمیداند واژه مورد تائید مولفان کدام است؟
چهار - خصلت یک کتاب فرهنگ در ایجاز و گویایی آن است. اینکه در یک نگاه و باصرف کمترین وقت لازم بتوان معنا و مفهوم واژه مورد نظر را یافت و در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر به کتابهای معرفی شده در ذیل مدخل یا سایر منابع مراجعه کرد. با این حال، وقتی مترجمان دست به گسترش یک مدخل میزنند، این خصلت کاملا از دست میرود. مثل مطلبی پنج صفحهای که به مدخل یک صفحهای مربوط به «کهن الگو» (صفحات 59 تا 65) افزودهاند که در حقیقت تشریح تراژدیهای «راسین» است یا بخشی که در مورد تفسیر آثار استاندال به مدخل مربوط به «کانون روایت» (صفحات 338 تا 342) اضافه شده است. متن افزوده شده از کتاب «تاریخ نقد جدید» نیز در ذیل مدخل «روانپالایی» (صفحات 116 تا 120) یکی دیگر از این موارد است. همچنین به عنوان نمونهای جالب و مطایبه برانگیز نیز نگاه کنید به مطلبی «در مورد کمدی ایران» ذیل مدخل «کمدی» (صفات 153 و 154)! همین چند نمونه حشو و گاهی هجو (نمونه اخیر) این تلقی را در ذهن خواننده ایجاد میکند که مبادا قصد مترجمان صرفا حجیم کردن کتاب بوده باشد.
ایراد حجیم کردن کتاب یک اثر سوء سلیقهای نیز داشته است و استفاده عملی از کتاب را دشوار ساخته است: فرهنگنامهها کتابهایی نیستند که یک بار از ابتدا تا به انتها خوانده و کنار گذاشته شوند. بلکه آثاری هستند که گاه و بیگاه، برحسب نیاز و ضرورت، به آنها مراجعه و مدخلی از آنها مطالعه میشود. خودداری از حجیمسازی کتاب (امری که تاکید کردیم ضرورت نداشته است)، انتخاب قطع چاپ و نیز حروف (فونت) چاپی کوچکتر این امکان را فراهم میآورد که کتاب ترجمه شده همچون نمونه اصلی آن اثری سبک، قابل حمل و کاربردی تر باشد.
پنج - در کتاب غلط های تایپی و چاپی متعددی نیز به چشم میخورد: از جمله، جابهجایی شماره مربوط به زیرنویسهای 2 و 3 در صفحه 23 و تکرار عبارت «برگرفته از فعل لاتینی...» در صفحه 710 که از مواردی است که جایگاه آن را به عنوان یک فرهنگنامه تنزل میدهد
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، خوشبختانه، ترجمه کتاب روان و نثر به کار رفته در آن قابل قبول و ویراسته است. امید است که با اصلاح مواردی از این دست، بذل دیدگاه کارشناسی و در نظرگرفتن اصول نشر اثری ارزنده و مرجع در اختیار علاقهمندان به مباحث نقد ادبی قرار گیرد
Labels: کتاب
2 Comments:
از ديدن اينجا خوشحالم
نوشته ي خوبي در موردپينتر گذاشتيد
سلام
امروز همين مطلب در روزنامه ي آينده نو ديدم. با عنوان ترجمه يا تدوين. پايدار بمانيد
Post a Comment
<< Home