یک نامه، سه نکته
دبیر محترم سرویس تئاتر روزنامه وزین آینده نو
با سلام. ضمن عرض تبریک به شما و سایر همکاران که توانستهاید در این مدت صفحه تئاتر آن روزنامه را با حفظ کیفیت مطالب به صورت روزانه منتشر کنید، با توجه به مصاحبه انتشار یافته در شماره چهل و پنج آن روزنامه با جناب آقای دکتر قطبالدین صادقی و نیز ایمیل یکی از دوستان فرهیخته در باره یکی دو نقدی که پیشتر به قلم اینجانب در شمارههای گذشته آن روزنامه به چاپ رسیده بود، از آنجا که نقد تعداد دیگری از کتابهای این مجموعه را برا ی ارائه در دست تهیه داشتم،لازم دیدم قبلا به تشریح چند نکته بپردازم. امیدوارم انتشار این یادداشت در قالب نامه وارده امکانپذیر باشد:
یک - من از نقد معنایی جز معنای آکادمیک و علمی آن در سر ندارم. معنایی که وظیفهای اصلاحگر و سازنده پیش روی منتقد میگذارد. سه چهار سال دوری از ایران باعث شده که چندان در جریان دستهبندیها و جناحبندیهای حوزه تئاتر نباشم (که اگر بودم نیز ترجیح میدادم دامن خود را با ورود به این دستهبندیها نیالایم) و بر مبنای اعتقادی که دارم به نقد خود اثر و نه نقد مولف یا مترجم آن بپردازم. به این ترتیب، اگر احساس کنم که بر مبنای معنایی که به طور سنتی از نقد مستفاد میشود، از آن چماقی برای منکوب کردن حریف ساخته میشود، ترجیح میدهم پای خود را کنار بکشم. همچنین است در مورد نقد آثار مجموعه کتابهای «تئاتر امروز جهان» که در انتشارات قطره به چاپ رسیدهاند
وقتی کسی به تنهایی و در غیاب یک دستگاه عریض و طویل دانشگاهی و خصوصا پشتوانههای مالی دولتی (که در کشور ما برای انجام امور فرهنگی آنهم در حوزه تئاتر امری حیاتی است) آستین بالا میزند و یک تنه بار بیدار کردن حوزه نشر تئاتر را از خمودی چند دههای به دوش میکشد و پروژه عظیمی مثل انتشار یکصد کتاب نظری را در حوزه تئاتر عملی میسازد، خردهگیری و نقد اگر حکم «چوب لای چرخ گذاشتن» را پیدا کند ناروا و نکوهیده است. سالهای نه چندان دوری را به خاطر میآورم که به دنبال کتابهای تئاتری بساط دستفروشهای خیابان انقلاب یا مغازههای دورافتاده شهررا شخم میزدیم؛ سالهایی که فن نمایشنامهنویسی «لاجوس اگری» و تاریخ نمایش «اسکار براکت» تنها منابع و مراجع دانشگاهی بود
لذا معتقدم، آنها که آن روزگار را هنوز به خاطر دارند، بایستی منتدار تلاش دکتر صادقی باشند و نقد علمی و آکادمیک این آثار را نیز ادامه تلاش دلسوزانه خود او بدانند
دو - در مورد کاستیهای برخی کتابهای مجموعه نیزمعتقدم که آقای دکتر صادقی خود بیش از هر کس دیگری به این موارد آشنا هستند. من بهار سال قبل در سفر به ایران افتخار این را یافتم که شبی را میهمان آقای دکتر صادقی باشم و همانجا بخشی از اولین آثار مجموعه را که نزدیک به سی عنوان میشد از خودشان دریافت کنم. همان شب در مورد دشواریهای مربوط به پیدا کردن منابع جدید و مترجم و کاستیهای برخی از کتابهای مجموعه مفصلا صحبت شد. حتی یادم میآید که ایشان گفتند برخی از کتابها را چندین بار برای اصلاح به مترجمهای مربوطه عودت دادهاند ولی همچنان مشکل دارند. با این حال، عقیده دارم که وظیفه طبیعی منتقد این است که مکانیزم طبیعی نقد را برای بهبود امور به کار گیرد و اطمینان دارم که ایشان نیز با این رای کاملا هم عقیده میباشند
با سلام. ضمن عرض تبریک به شما و سایر همکاران که توانستهاید در این مدت صفحه تئاتر آن روزنامه را با حفظ کیفیت مطالب به صورت روزانه منتشر کنید، با توجه به مصاحبه انتشار یافته در شماره چهل و پنج آن روزنامه با جناب آقای دکتر قطبالدین صادقی و نیز ایمیل یکی از دوستان فرهیخته در باره یکی دو نقدی که پیشتر به قلم اینجانب در شمارههای گذشته آن روزنامه به چاپ رسیده بود، از آنجا که نقد تعداد دیگری از کتابهای این مجموعه را برا ی ارائه در دست تهیه داشتم،لازم دیدم قبلا به تشریح چند نکته بپردازم. امیدوارم انتشار این یادداشت در قالب نامه وارده امکانپذیر باشد:
یک - من از نقد معنایی جز معنای آکادمیک و علمی آن در سر ندارم. معنایی که وظیفهای اصلاحگر و سازنده پیش روی منتقد میگذارد. سه چهار سال دوری از ایران باعث شده که چندان در جریان دستهبندیها و جناحبندیهای حوزه تئاتر نباشم (که اگر بودم نیز ترجیح میدادم دامن خود را با ورود به این دستهبندیها نیالایم) و بر مبنای اعتقادی که دارم به نقد خود اثر و نه نقد مولف یا مترجم آن بپردازم. به این ترتیب، اگر احساس کنم که بر مبنای معنایی که به طور سنتی از نقد مستفاد میشود، از آن چماقی برای منکوب کردن حریف ساخته میشود، ترجیح میدهم پای خود را کنار بکشم. همچنین است در مورد نقد آثار مجموعه کتابهای «تئاتر امروز جهان» که در انتشارات قطره به چاپ رسیدهاند
وقتی کسی به تنهایی و در غیاب یک دستگاه عریض و طویل دانشگاهی و خصوصا پشتوانههای مالی دولتی (که در کشور ما برای انجام امور فرهنگی آنهم در حوزه تئاتر امری حیاتی است) آستین بالا میزند و یک تنه بار بیدار کردن حوزه نشر تئاتر را از خمودی چند دههای به دوش میکشد و پروژه عظیمی مثل انتشار یکصد کتاب نظری را در حوزه تئاتر عملی میسازد، خردهگیری و نقد اگر حکم «چوب لای چرخ گذاشتن» را پیدا کند ناروا و نکوهیده است. سالهای نه چندان دوری را به خاطر میآورم که به دنبال کتابهای تئاتری بساط دستفروشهای خیابان انقلاب یا مغازههای دورافتاده شهررا شخم میزدیم؛ سالهایی که فن نمایشنامهنویسی «لاجوس اگری» و تاریخ نمایش «اسکار براکت» تنها منابع و مراجع دانشگاهی بود
لذا معتقدم، آنها که آن روزگار را هنوز به خاطر دارند، بایستی منتدار تلاش دکتر صادقی باشند و نقد علمی و آکادمیک این آثار را نیز ادامه تلاش دلسوزانه خود او بدانند
دو - در مورد کاستیهای برخی کتابهای مجموعه نیزمعتقدم که آقای دکتر صادقی خود بیش از هر کس دیگری به این موارد آشنا هستند. من بهار سال قبل در سفر به ایران افتخار این را یافتم که شبی را میهمان آقای دکتر صادقی باشم و همانجا بخشی از اولین آثار مجموعه را که نزدیک به سی عنوان میشد از خودشان دریافت کنم. همان شب در مورد دشواریهای مربوط به پیدا کردن منابع جدید و مترجم و کاستیهای برخی از کتابهای مجموعه مفصلا صحبت شد. حتی یادم میآید که ایشان گفتند برخی از کتابها را چندین بار برای اصلاح به مترجمهای مربوطه عودت دادهاند ولی همچنان مشکل دارند. با این حال، عقیده دارم که وظیفه طبیعی منتقد این است که مکانیزم طبیعی نقد را برای بهبود امور به کار گیرد و اطمینان دارم که ایشان نیز با این رای کاملا هم عقیده میباشند
خوب، بایستی واقعبین بود، کاستیهای مجموعه میتواند ریشههای مختلفی داشته باشد: یا ظرفیت علمی و توانش ترجمه در کشور فعلا همین قدر است. که به همین دلیل باید نقد کنیم؛ باید نقد کنیم تا از ثمره آن در آثار بعدی یا چاپهای مجدد این ظرفیت و توانش افزایش یابد. اما میبینیم که روی جلد برخی از کتابهای این مجموعه مزین به نام مترجمانی است که پیشتر ترجمههای ارزندهای تقدیم جامعه تئاتری ما کرده اند. پس غیر از مسئله ظرفیت علمی مسئله انگیزه را نیز بایستی در نظر گرفت. کسی چه میداند، شاید من منتقدی که امروز با دقت و وسواس و انرژی ترجمه این آثار را با اصل آنها مطابقت میدهم و بر آنها خرده میگیرم فردا روزی در برخورد با مسائل دلسرد کننده اجرایی همین اندازه مسامحه کنم و اثری ناتمام را به دست ناشر بسپارم
اما اگر این کاستیها ناشی از تعجیل برای نشر سریعتر کتابها بوده باشد - که بعید است - کاملا موجه میدانم که آقای دکتر صادقی خواسته باشند از فضای به وجود آمده استفاده و برای کمک به بنیه علمی تئاتر کشور در اسرع وقت بیشترین کتاب ممکن را منتشر کنند. به هر حال، این اتفاقی نیست که در شرایط نشر ما هر روز رخ دهد: چند بار ممکن است ناشری در خانه شما را بزند و پیشنهاد چاپ صد تا کتاب را بدهد؟
سه - اگر من آثار این مجموعه را برای نقد برگزیدهام، طبعا به معنای آن نیست که فقط این آثار جای نقد دارند یا خصومتی با ناشر یا عوامل انتشار کتابها دارم، بلکه برعکس همانطور که قبلا شرح دادم این کتابها تنها آثاری است که در حال حاضر - و آنهم به لطف خود آقای دکتر صادقی- در اختیار دارم. خیلی دلم میخواست این امکان وجود میداشت تا سایر آثار منتشر شده در این ایام، و از جمله نمایشنامهها، را نیز مطالعه و نقد میکردم. زیرا معتقدم به همان اندازه که نمایشها باید نقد شوند، نمایشنامهها و سایر منابع تئاتری نیز بایستی به نقد کشیده شوند و تنها از این طریق است که میتوانیم به رشد و بالندگی تئاتر کشورمان که با وجود کمبودهای موجود دارای ظرفیت بسیاری است امیدوار باشیم
اما اگر این کاستیها ناشی از تعجیل برای نشر سریعتر کتابها بوده باشد - که بعید است - کاملا موجه میدانم که آقای دکتر صادقی خواسته باشند از فضای به وجود آمده استفاده و برای کمک به بنیه علمی تئاتر کشور در اسرع وقت بیشترین کتاب ممکن را منتشر کنند. به هر حال، این اتفاقی نیست که در شرایط نشر ما هر روز رخ دهد: چند بار ممکن است ناشری در خانه شما را بزند و پیشنهاد چاپ صد تا کتاب را بدهد؟
سه - اگر من آثار این مجموعه را برای نقد برگزیدهام، طبعا به معنای آن نیست که فقط این آثار جای نقد دارند یا خصومتی با ناشر یا عوامل انتشار کتابها دارم، بلکه برعکس همانطور که قبلا شرح دادم این کتابها تنها آثاری است که در حال حاضر - و آنهم به لطف خود آقای دکتر صادقی- در اختیار دارم. خیلی دلم میخواست این امکان وجود میداشت تا سایر آثار منتشر شده در این ایام، و از جمله نمایشنامهها، را نیز مطالعه و نقد میکردم. زیرا معتقدم به همان اندازه که نمایشها باید نقد شوند، نمایشنامهها و سایر منابع تئاتری نیز بایستی به نقد کشیده شوند و تنها از این طریق است که میتوانیم به رشد و بالندگی تئاتر کشورمان که با وجود کمبودهای موجود دارای ظرفیت بسیاری است امیدوار باشیم
با سپاس و احترام
بهرام جلالی پور- پاریس
Labels: نامه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home